همهچیز از یک چشمبهراهی شروع میشود؛ چشمبهراه یک دل کوچک که هنوز نفس نکشیده، اما دنیایی را زیر و رو کرده. هنوز صدایش را نشنیدهای، اما صدای تپش قلبت با تصور آغوش گرفتنش تغییر کرده. در میان این انتظار شیرین، چیزی به نام «سیسمونی» شکل میگیرد. اما سیسمونی فقط یک لیست از پوشک و لباس و پتو نیست؛ سیسمونی، ترجمه عاطفه خالص مادر و پدر است به زبان وسایل.
وقتی یک مادر، ساعتها وقت میگذارد تا میان صدها مدل لباس نوزادی، لطیفترین و امنترین پارچه را انتخاب کند، وقتی پدر با وسواس، پیچهای تخت کوچک چوبی را محکم میکند، انگار دارند قطعهقطعه، دنیایی تازه میسازند؛ جهانی که قرار است در آن، یک انسان کوچک، برای اولین بار لبخند بزند، بخوابد، بخندد، گریه کند و بزرگ شود.
سیسمونی یعنی خانه را از نو آراستن، اما نه فقط با وسایل؛ با حس، با رؤیا، با عشق. هر جفت جوراب کوچک، هر بطری شیر، هر عروسک آویز بالای تخت، نمادیست از آیندهای روشن و پاک. هر تکه از سیسمونی، مثل مهر تاییدیست بر آمادگیِ یک خانواده برای شروع فصلی تازه؛ فصلی پر از بیخوابیهای عاشقانه، بیداریهای بامدادی، نگاههای پرسشگر یک نوزاد و پاسخهای پر از لبخند یک مادر.
نوزاد هنوز نیامده، اما حضورش در تکتک جزئیات خانه حس میشود. از پردههایی که رنگشان با دقت انتخاب شده، تا شیشهشیرهایی که با وسواس از بین برندهای بیشمار انتخاب شدهاند. سیسمونی نه تنها برای نوزاد، که برای والدین هم تولدی دوباره است؛ تبدیل شدن به کسی که دیگر فقط برای خودش زندگی نمیکند، بلکه برای جان کوچکی که همهی هستیاش میشود.
و وقتی بالاخره نوزاد میآید، میان همهی آن وسایل کوچک و دوستداشتنی، یک چیز از همه پررنگتر است: عشق. عشقی که لباس ندارد، اما در میان هر لباس نوزادی پنهان است. عشقی که صدا ندارد، اما در آرامش لالایی شبانه طنینانداز میشود. عشقی که دیده نمیشود، اما در نظم وسایل، در بوی شامپوی کودک، در چینِ ملایم پتو، جریان دارد.
سیسمونی، تنها یک شروع نیست. سیسمونی یعنی "آمادهام"؛ برای عشق ورزیدن، برای فداکاری، برای خندیدن با صدای اولین قهقهه نوزاد، و گریستن با اولین تب. این آغاز یک قصه عاشقانه ابدیست.